جزوات و کتب آموزشی سپیده برادران هزاوه برای دانشجویان و محققان

جزوه آشنایی با مبانی امنیت شبکه- قسمت 1

قسمت اول جزوه آشنایی با مبانی امنیت شبکه دانشجویان دانشگاه تحقیقات صنعتی ایران

جزوه آشنایی با مبانی امنیت شبکه- قسمت 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

جزوه برنامه سازی شبکه-قسمت 1

قسمت اول جزوه برنامه سازی شبکه دانشجویان دانشگاه تحقیقات صنعتی ایران

جزوه برنامه سازی شبکه-قسمت 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

جزوه سیستم عامل شبکه - قسمت اول

قسمت اول جزوه سیستم عامل شبکه دانشجویان دانشگاه تحقیقات صنعتی ایران 

جزوه سیستم عامل شبکه - قسمت اول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

جزوه مستندسازی-قسمت اول

قسمت اول جزوه مستندسازی دانشجویان دانشگاه آل طه

جزوه مستندسازی-قسمت اول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

جزوه مهندسی اینترنت - قسمت اول

قسمت اول جزوه مهندسی اینترنت دانشجویان دانشگاه آل طه

جزوه مهندسی اینترنت - قسمت اول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

جزوه سیستم عامل - قسمت 1

قسمت اول جزوه سیستم عامل دانشجویان دانشگاه آل طه

جزوه سیستم عامل - قسمت 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

ترجمه حدیث عرفانی نورانیت از امیرالمؤمنین(ع)-قسمت 2

ای سلمان و ای جندب : عرض کردند : لبیک ای امیرمومنان! علیه السلام فرمود: منم که نوح را در کشتی به امر پروردگارم سوار نمودم، منم که یونس را از شکم ماهی به اذن خداوند خارج کردم؛ منم که موسی را از دریای به امر خداوند عبور دادم؛ منم که ابراهیم را از آتش به امر خداوند نجات دادم، منم که به اذن خداوند نهرها را جاری و چشمه ها را جوشان و درخت ها را بر جا نهادم؛ من براندازنده {و پایان دهنده ی} دنیا هستم {همان که قبل از این} سقف دنیا را به اذن خداوند عزوجل به پا داشتم، من زمین را گسترانیدم.

من عذاب یوم الظله ام (سوره شعرا/189)، من ندا کننده ام از محل نزدیکی که جن و انس آن را بشنوند و گروهی فهمیدند، منم که هر آن به هر گروه از  جباران و منافقان به زبان خودشان {سخن خویش را} می رسانم. منم خضری که موسی را تعلیم داد و من معلم سلیمان بن داودم؛ من ذوالقرنین ام و من قدرت پروردگار می باشم؛ منم جنبده ی زمین، منم همان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، در خقم می فرماید: "تو یا علی ذوالقرنین زمین و صاحب دو سمت و سوی آن هستی و دنیا و آخرت از آن توست".

ای سلمان و ای جندب، من محمدم و محمد من است، من از محمدم و محمد از من است، خداوند متعال می فرماید: "دو دریا را که با هم برخورد دارند به هم آمیخت. میان آن دو حایلی است که مخلوط نمی شوند".

ای سلمان و ای جندب : عرض کردند : لبیک ای امیرمومنان! علیه السلام، فرمود: همانا مرده ی ما نمرده و غائب ما پنهان نگشته و کشتگان ما هرگز کشته نشده اند و ما نه کس را زاده و نه در شکم ها زاده می شویم و هیچ کس از مردم با ما قیاس نمی شود. من به زبان عیسی در گهواره سخن گفتم، منم نوح، منم ابراهیم، منم صاحب ناقه، منم صاحب راجفه، منم صاحب زلزله، منم لوح محفوظ، علم و دانشی که در آن است به من می رسد، من در شکل و شمایل ها آن گونه که خدا بخواهد قرار گرفته و تغییر می کنم، هر کس پیامبران گذشته را ببیند مرا دیده و هر که مرا ببیند آنها را دیده است و ما در حقیقت نور خداوندی هستیم که از بین نرفته و دگرگون نمی شود.

ای سلمان! ارجمندی و شرافت هر پیامبری به خاطر ماست، پس مار ار پروردگارها نخوانید و هر چه می خواهید در شان و مقام ما بگویید چرا که به هلاکت افتاد هر کس که در مورد ما این حد را رعایت نکرد و نجات یافت به واسطه ما هر کس آن را رعایت نمود.

 ای سلمان و ای جندب! عرض کردند : لبیک ای امیرالمومنین، درود خدا بر شما باد. فرمود: من امیر و فرمان روای همه مردان مومن و زنان مومنه از گذشتگان و آیندگان هستم و به روح عظمت و بزرگی تأیید شده ام.

 به درستی که بنده ای از بندگان خدا هستم. ما را خدا ننامید و سپس آنچه می خواهید در فضیلت ما بگویید که همانا هر چه تلاش کنید به حقیقت آنچه که خداوند برای ما قرار داده بلکه به یک دهم از یک دهم آن نخواهید رسید به خاطر اینکه ما نشانه های خدا و راهنمایان او و حجت های خداوند و جانشینان و امینان و پیشوایان از طرف او هستیم ما چهره زیبای خدا و چشم بینای او و زبان گویای او هستیم.

به وسیله و به سبب ما خداوند بندگانش را عذاب می کند و به سبب ما پاداش می دهد و ما را از میان خلق خود پاکیزه قرار داده و برگزیده و اختیار گردانیده و طاهر کرده و اگر کسی چون و چرا کند و اعتراض به گزینش پروردگار نماید به خداوند کافر گشته و مشرک است زیرا " ازآنچه خدا انجام می دهد سوال نمیشود او مورد بازجویی قرار نمی گیرد بلکه بندگان هستند که بازخواست می شوند" (سوره انبیا/23).

ای سلمان و ای جندب! عرض کردند : لبیک ای امیرالمومنین، درود خدا بر شما باد. فرمود: هر کس به آن چه گفتم ایمان آورد و آن چه را بیان و تفسیر کردم، شرح و توضیح دادم، روشن و برهانی ساختم تصدیق نماید، مومن آزموده شده ای است که خداوند قلب او را برای ایمان آزمایش نموده و از او راضی گشته و سینه اش را برای اسلام گشاده ساخته و اوست عارف اهل بصیرتی که به نهایت و بلوغ معنوی و کمال رسیده است و کسی که شک کند و عناد ورزد و انکار کند و توقف نماید و سرگردان و بدگمان باشد او مقصر و ناصبی است و چنان چه ادعای ولایت و دوستی مرا کند دروغگو می باشد.

 ای سلمان و ای جندب! عرض کردند : لبیک ای امیرالمومنین، درود خدا بر شما باد. فرمود: من به اذن پروردگارم می میرانم و زنده می کنم. به اذن او به آنچه می خورید و آنچه درخانه هایتان اندوخته می کنید خبر می دهم و آنچه را در دلهایتان پنهان می کنید می دانم و امامان دیگر از فرزندان من اینها را می دانند و هرگاه بخواهند و اراده کنند چنین کاری می کنند.

ای سلمان! من و راهنمایان از اهل بیت من سرّ پنهان خداوند و اولیا مقرب او هستیم، زیرا ما همگی یک حقیقت هستیم و سرّ ما هم یکی است. اول ما محمد است، میانه ما محمد است و همه ما محمد هستیم. پس بین ما فرق نگذارید که هلاک خواهید شد. همانا ما در هر زمانی آنگونه که خداوند بخواهد ظاهر و آشکار می شویم. ما هرگاه بخواهیم خدا می خواهد و هر زمان نپسندیم خدا نمی پسندد. همه نفرین ها و تمام بدبختی نصیب کسی می شود که فضایل ما و خصائص ما و آنچه را که خدا به ما عنایت کرده انکار کند، زیرا کسی که چنین کند در حقیقت قدرت خداوند و خواست و مشیت پروردگار را درباره ما نپذیرفته و انکار کرده است. انکار نمی کند آن را مگر شخص سفیه و نادان و کسی که بر دل و گوش او مهر زده شده و بر چشمانش پرده نهاده شده است.

 

ای سلمان! من پدر هر مرد و زن مومن هستم. ای سلمان! منم بزرگترین رستاخیز الهی (قیامت کبری)، منم آن نزدیک شونده هنگامی که نزدیک شود (قیامت)، منم حاقّه (آن واقعه حتمی)، منم قارعه (آن روز سخت و کوبنده)، منم غاشیه (آن فرا گیرنده)، منم صاخّه (صیحه و صدای اسمانی)، منم آزمایش نازل شده، و ما نشانه ها و راهنمایان و حجاب ها و وجه الله هستیم.

نام من بر عرش نوشته شد پس آرام گرفت، و بر آسمان نوشته شد که بر پا شدند و بر زمین نوشته شد تا پهن گردید، و بر باد نوشته شد تا به گردش درآمد، و بر برق نوشته شد تا درخشید، و بر دشت نوشته شد پس سیل در آن جاری گردید، و بر نور نوشته شد تا پرتو افکند، و بر ابرها نوشته شد تا باران فرو ریخت، و بر رعد نوشته شد تا کرنش کرد، و بر شب نوشته شد تا تیره و تار شده و بر روز نوشته شد تا شاد و روشن گردید.

ای سلمان و ای جندب! عرض کردند : لبیک ای امیرالمومنین، درود خدا بر شما باد. فرمود: همانا خداوند به ما برتر و والاتر و بزرگتر از همه ی اینها عطا کرده است. عرض کردیم: ای امیرمومنان علیه السلام آن چیست که بزرگتر از همه اینها است؟ حضرت فرمود: پروردگار ما به ما علم و آگاهی اسم اعظمی را عطا کرده و بخشیده است که با آن آسمان ها و زمین و بهشت و جهنم را می شکافیم و در می نوردیم به آسمان بالا می رویم و به زمین فرود می آییم؛ به مغرب می رویم و به مشرق می رویم، به عرش الهی قدم گذاشته و در پیشگاه الهی بر عرش می نشینیم و هر چیزی حتی آسمان ها، زمین، خورشید، ماه ، ستارگان ، کوه ها ، درختان، جنبندگان، دریا ها، بهشت و جهنم از ما اطاعت می کنند. تمام اینها را خداوند به وسیله اسم اعظمی که به ما آموخت و به ما اختصاص داد، عطا فرموده است.

 و با تمام این اوصاف، ما می خوریم و می آشامیم و در میان بازارها راه می رویم و این امور را به امر پروردگارمان انجام می دهیم. و ما بندگان اکرام شده خداوندیم که او را به گفتار سبقت نمی گیریم و به امر و فرمان او عمل می کنیم. خداوند جل و جلاله، ما را معصوم و پاک قرار داد و بر بسیاری از بندگان مومنش برتری بخشید.

 پس ما می گوییم : "حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که ما را هدایت نموده و اگر هدایت و لطف الهی نبود به آن راه نمی یافتیم" (سوره اعراف/43 ) و " کافرین سزاوار عذاب شدند، وعده ای عذاب درباره آنها حتمی است" (سوره زمر/ 71 ) و آن ها کسانی هستند که آنچه خداوند به ما بخشش و احسان نموده قبول ندارند و انکار می کنند.

 ای سلمان و ای جندب! این است معرفت من به نورانیت، پس با شوق هدایت به آن چنگ بزنید که همانا هیچ یک از شیعیان ما به مرز نهایی بصیرت و بینایی نمی رسد تا این که مرا به نورانیت بشناسد. هنگامی که مرا به نورانیت شناخت، شیعه ای اهل بصیرت، روشن بین، به هدف رسیده و کاملی خواهد بود که در دریایی از علم و دانش فرو رفته و درجه ای ازفضل و برتری را پیموده اند و بر سرّی از اسرار پروردگار و گنجینه های پوشیده او آگاهی یافته اند.

برگرفته از کتاب حدیث نورانیت، مولف: مهدی امیری، انتشارات: مهر بیکران.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

ترجمه حدیث عرفانی نورانیت از امیرالمؤمنین(ع)-قسمت 1

حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت

بسم الله الرحمن الرحیم

محمد بن صدقه می گوید: روزی ابوذر غفاری از سلمان فارسی رضی الله عنهما سوال کرد: ای اباعبدالله! معرفت و شناخت امیرالمومنین «علیه السلام» به نورانیت چگونه است؟ سلمان گفت: ای جندب (لقب اباذر) بیا برویم تا آن را از خود حضرت سوال کنیم. می گوید: نزد آن حضرت آمدیم و او را نیافتیم در آن جا منتظر ماندیم تا تشریف آوردند حضرت فرمود: چه امری باعث شده که اینجا بیایید ؟ عرض کردند: ای امیرالمومنین آمدیم تا از معرفت شما به نورانیت سوال کنیم.

مولا فرمودند: خوش آمدید ای دوستان من که در دین خود متعهد و پاینده هستید و کوتاهی نمی کنید، به جان خودم سوگند، بر هر مرد مومن و زن مومنه ای واجب است که مرا به نورانیت بشناسد. سپس فرمودند: ای سلمان و ای جندب، عرض کردند: لبیک یا امیرالمومنین! فرمود: هر کس در امر ولایت من ظاهری بیشتر از باطن داشته باشد، ترازوهای اعمالش سبک و کم ارزش می گردد. به راستی که مومن ایمانش را به سر حد کمال نمی رساند تا آن که مرا به حقیقت نورانیت بشناسد؛ هنگامی که ما به این معرفت شناخت، پس به یقین او مومنی است که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان کرده و سینه اش را برای اسلام گشاده کرده و عارف آگاه شده است و کسی که در این گونه معرفت و شناخت کوتاهی کند او در شک و تردید باقی می ماند.

 ای سلمان و ای جندب، عرض کردند: لبیک یا امیرالمومنین! حضرت فرمود: شناختن من به نورانیت در حقیقت شناختن خداوند عزوجل است و شناختن خداوند عزوجل در حقیقت معرفت من به نورانیت است و این دین خالص است که خدای سبحان فرموده است: "و بندگان امر نشدند مگر به اینکه خدا را خالصانه و در حالی که دین خود را خالص کرده اند عبادت کنند، نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند و این است دین محکم و پایدار" (سوره بینه /5) خداوند سبحان می فرماید : امر نشدید مگر به توحید و یگانه دانستن خداوند، و توحید خالص نمودن عمل است برای او و "حنفاء" در قول خداوند اقرار به نبوت محمد صل الله علیه وآله است و این دین و آیین یکتاپرستی محمدی است که باز و باوسعت است {و دچار تنگ نظری نیست}.

 و این که فرمود: "نماز را به پا دارند" نماز، ولایت من است، پس هرکس ولایت مرا به پا داشت همانا نماز را به پا داشته است، و به پا داشتن ولایت من سخت و دشوار است و جز فرشته ی مقرب یا پیغمبر مرسل و یا بنده مومنی که خدا قلب او را از ایمان امتحان کرده باشد، کسی آن را تحمل نکرده و طاقت پذیرش آن را ندارد. پس فرشته زمانی که مقرب نباشد و پیغمبر هنگامی که مرسل نباشد و مومن وقتی که امتحان شده نباشد تحمل آن را نخواهد داشت و آن جا که می فرماید: زکات بدهند اقرار به امامان است و این است دین پایدار الهی. عرض کردم: ای امیرالمومنان! مومن کیست و نهایت و مرز ایمان چیست تا آن را بشناسم؟

ای ابا عبدالله! عرض کردم: لبیک ای برادر رسول خدا! فرمود: مومن امتحان شده کسی است که در امور ولایت ما چیزی به او نمی رسد مگر اینکه خدا سینه اش را برای قبول آن باز می کند و بدون هیچ گونه شک و تردیدی آن را می پذیرد و کسی که بگوید: "چرا و چگونه؟" به راستی که کافر شده است. پس تسلیم امر خداوند شوید و امر خدا ما هستیم.

 ای سلمان و ای جندب، همانا خداوند مرا امین خود بر آفریدگان و جانشین خود در زمین و شهرها و میان بندگانش قرار داد و آن چه را ستایشگران در توصیف آن مانده اند و عارفان به آن پی نمی برند به من ارزانی داشت.

ای ابوذر! بدان که من بنده خدای عزوجل و جانشین او بر بندگانش هستم. ما را پروردگارها و خدایان قرار ندهید و دیگر هر آنچه می خواهید در فضیلت ما بگویید و بدانید به باطن مقامات ما و نهایت آن نخواهید رسید چرا که خداوند متعال به ما کمالات و عنایاتی برتر از آنچه گوینده شما وصف کند یا به قلب یکی از شما خطور کند مرحمت فرموده است، و وقتی ما را اینگونه شناختید شما مومن هستید.

 سلمان گوید : عرض کردم ای برادر رسول خدا ! آیا کسی که نماز را به پا داشته، ولایت شما را بر پا داشته است؟ حضرت فرمود : بلی ای سلمان! شاهد آن و تصدیق این مطلب، فرمایش خداوند است که در قرآن عزیز می فرماید: "و از صبر و نماز یاری بگیرید و البته نماز بزرگ و سنگین است مگر بر خاشعان" (سوره بقره/45) مراد از صبر در این آیه شریفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و مقصود از نماز بر پا داشتن ولایت من است؛ از این رو خداوند متعال فرموده است: «وإنها لکبیرة»  و نفرموده «وإنهما لکبیرة»؛ زیرا ولایت است که تحمل آن سخت است و فقط خاشعین می توانند آن را بپذیرند و خاشعین شیعیان عارف و آگاه هستند، پس خداوند اهل ولایت مرا که به نور هدایتم بینا شده اند استثنا نموده است زیرا صاحبان عقیدهای انحرافی از قبیل مرجئه، قدریه، خوارج و غیر اینها از دشمنان اهل بیت همگی به محمد صلی الله علیه و آله و سلم اقرار و اعتراف دارند و در آن اختلاف ندارند و فقط درباره ولایت من است که اختلاف کرده اند، منکر آن شده و رد می‌کنند به جز عده کمی نپذیرفتند که خداوند در کتاب عزیز خود ایشان را وصف فرموده است "و البته نماز بزرگ و سنگین است مگر بر خاشعان". و در جای دیگر از قرآن درباره نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت من می فرماید: "و چه بسا چاه های آب که رها شده و قصرهای افراشته {که بی صاحب مانده اند}".

پس مراد از "قصر" محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و "بئر معطله" ولایت من است که آن را رها کرده و انکار نمودند. و کسی که اقرار به ولایت من نداشته باشد، اقرار او به نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم سودی برایش ندارد، زیرا این دو قرین و همراه یکدیگرند. و این به خاطر این است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر و پیام آور است که به سوی مردم فرستاده شده و امام و پیشوای آنهاست بعد از او علی امام و پیشوای مردم و جانشین محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: "تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی می باشی جز این که پس از من هیچ پیامبری نخواهد بود".

 ای سلمان! ما سرّ خداوند هستیم که پوشیده و پنهان نمی ماند و نور خداییم که خاموش نمی شود و نعمت او هستیم که توان سپاس آن نیست. اول ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم است ، وسط ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و آخر ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. پس هر کس که ما را شناخت،به یقین به سر حد دین قیم و استوار الهی رسیده است؛ چنان که خدای متعال می فرماید: «و ذلک دین القیّمة»  و به زودی به یای و توفیق خداوند آن را بیان می نمایم.

ای سلمان و ای جندب، عرض کردند: لبیک یا امیرالمومنین! درود خدا بر شما باد. حضرت فرمود: من و محمد صلی الله علیه و آله و سلم، یک نور از نور خداوند عزوجل بودیم که تسبیح می نمودیم قبل از تسبیح کنندگان و پیوسته نوری بودیم در تابش پیش از همه ی مخلوقات.

پس خداوند خواست که آن نور را به دو نیم تقسیم نماید، نبی برگزیده و وصی پسندیده. آنگاه خداوند متعال به آن نور امر فرمود که شکافته شود پس به نیمی از آن فرمود: محمد باش و به نصف دیگر آن فرمود: علی باش. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: "علی از من است و من از علی هستم و کسی جز علی به جای من انجام وظیفه نمی کند و پیام نمی رساند".

و آن حضرت هنگامی که ابوبکر را با سوره برائت از مشرکین به طرف مکه فرستاد؛ جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: "ای رسول خدا پروردگارت فرموده است آن را خودت یا شخصی از خودت ابلاغ کند" پس مرا به دنبال ابوبکر فرستاد تا او را برگردانم. هنگامی که او را بازگرداندم در دل خود گمانی کرد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد : آیا درباره من آیه ای نازل شده؟ حضرت فرمود : "نه ولی این کار را انجام نمی دهد مگر من یا علی".

 ای سلمان و ای جندب، عرض کردند لبیک ای برادر رسول خدا! فرمود: کسی که شایستگی ندارد دستوری را از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ابلاغ کند چگونه صلاحیت و امامت پیشوایی مردم را خواهد داشت؟!

 ای سلمان و ای جندب، پس من و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، یک نور بودیم؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، محمد مصطفی شد و من وصی او مرتضی شدم.  محمد گویا گردید و من ساکت و خاموش، و البته در هر زمانی یکی باید ناطق و دیگری ساکت باشد.

 ای سلمان: محمد صلی الله علیه و آله و سلم، بیم دهنده گردید و من هدایت کننده و این فرمایش خداوند است که می فرماید: "انما انت منذر و لکل قوم هاد" (سوره رعد/7) "تو فقط هشدار دهنده ای و برای هر قومی هدایت کننده ای است" مراد از منذر در این آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، و مقصود از هادی من هستم. "خدا می داند هر ماده ای چه باری دارد و نیز آن چه را که رحم ها می کاهند یا می افزایند و هر چیزی نزد او به اندازه است. اوست دانای نهان و آشکار و بزرگ و بلند مرتبه. برای او یکسان است کسی از شما سخن خود را پنهان دارد و کسی که آن را فاش کند و آن که به شب پنهان شونده و در روز راه رونده باشد. برای انسان فرشتگانی است که همیشه او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سر حفاظت می کنند."

در این هنگام حضرت دست خود را بر دست دیگر زده و فرمود: محمد صلی الله علیه و آله و سلم، صاحب جمع گردید و من صاحب نشر، محمد صلی الله علیه و آله و سلم، اختیاردار بهشت گردید و من اختیاردار دوزخ که به آن می گویم این را بگیر و آن را رها کن. محمد صلی الله علیه و آله و سلم، صاحب لرزاندن زمین و زلزله گردید و من اختیاردار صداهای شدید و رعد و عرّش شدم.  محمد صلی الله علیه و آله و سلم، صاحب حوض است و من صاحب پرچم.

محمد صلی الله علیه و آله و سلم، صاحب کلیدها است و من صاحب بهشت و دوزخ، محمد صلی الله علیه و آله و سلم، صاحب وحی است و من صاحب الهام، منم صاحب لوح محفوظ که خداوند عزوجل علم هر آنچه در آن است به من الهام نموده است.

آری ای سلمان و ای جندب! محمّد "یس و القرآن الحکیم"، و "ن و القلم" شد، محمّد "طه، ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی"، و صاحب دلالت ها و راهنمایی ها شد و من صاحب معجزات و نشانه ها و علامات شدم. محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم انبیا گردید و من خاتم اوصیا شدم و من مقصود از صراط المستقیم هستم و من نبأ عظیم هستم، آن خبر مهمی که در آن اختلاف کردند ( النبأ العظیم- الذی هم فیه المختلفون سوره نبأ/2و3) کسی جز در ولایت من اختلاف نکرد.

 محمد صلی الله علیه و آله و سلم، صاحب دعوت گردید و من صاحب شمشیر؛ محمد صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر مرسل گردید و من صاحب امر آن حضرت؛ محمد صلی الله علیه و آله و سلم، است رئوف رحیم و منم علی عظیم.

خداوند عزوجل می‌فرماید: "خداوند آن روح را به فرمان خویش به هر کسی از بندگانش که بخواهد می دهد" و این همان روح الهی است که خداوند آن را عطا نمی کند مگر به کسی که امر و سرنوشت به او واگذار شده است و نمی دهد این وح را جز به فرشته ی مقرب یا پیامبر مرسل یا وصی برگزیده. پس این روح را به هر که عطا نماید هر آینه جایگاه او را از دیگر مردمان جدا ساخته و قدرت را به وی واگذار نموده، چنین شخصی مردگان را زنده می کند و با همین روح آن چه بوده و میباشد را می داند و در یک چشم بر هم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق سیر می کند و از آن چه در نیت ها و دل هاست خب دارد و به آن چه در آسمان ها و زمین می باشد آگاه است و با همان روح به آسمان بالا می رود.

من مردگان را زنده می کنم و به آن چه در آسمان ها و زمین است آگاهم و منم کتاب روشن گر الهی.  

ای سلمان و ای جندب! محمد صلی الله علیه و آله و سلم، همان "ذکر" است که خداوند عزوجل می فرماید: "به راستی که خداوند به سوی شما ذکری را فرو فرستاد پیامبری که آیات خدا را بر شما تلاوت می کند". همانا به من علم مرگ و میرها و بلاها و علم انبیا و اوصیا و فصل الخطاب (آگاهی به همه ی زبانها) عطا شده است.

نبوت و دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم، به واسطه من به کمال رسید و علم تمام قرآن و آن چه تا روز قیامت خواهد شد به من سپرده شده است.

محمد صلی الله علیه و آله و سلم، حجت و برهان را برای مردم اقامه کرد و من حجت خدای عزوجل بر آفرینش گردیدم. خداوند برای من قرار داد آنچه را که هیچ کس از اولین و آخرین ندارد حتی پیغمبران مرسل و فرشتگان مقرب از آن بی بهره اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

متن حدیث عرفانی نورانیت از امیرالمؤمنین(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

روی عن محمد بن صدقة أنه قال: سأل أبوذر الغفاری سلمان الفارسی رضی الله عنهما: یا أباعبدالله، ما معرفة الامام أمیرالمؤمنین علیه‏السلام بالنورانیة؟

قال: یا جندب، فامض بنا حتّی نسأله عن ذلک، قال: فأتیناه فلم نجده.

قال: فانتظرناه حتی جاء قال صلوات الله علیه: ما جاء بکما؟ قالا جئناک یا أمیرالمؤمنین نسألک عن معرفتک بالنورانیة.

(وجوب المعرفة بالنورانیة و آثارها القیّمة)

 قال صلوات الله علیه: مرحبا بکما من ولیّین متعاهدین لدینه لستما بمقصرین، لعمری أن ذلک الواجب علی کل مؤمن و مؤمنة، ثم قال صلوات الله علیه: یا سلمان و یا جندب، قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین،

(تنبیه و تذکر هامّ لاهل الولایة)

قال علیه‏السلام: من کان ظاهره فی ولایتی اکثر من باطنه خفّت موازینه، إنّه لا یکمل المومن ایمانه حتّی یعرفنی کنه معرفتی بالنورانیة،

 فاذا عرفنی بهذه المعرفة بهذه المعرفة فهو مومن قد امتحن الله قلبه للایمان و شرح صدره للاسلام و صار عارفا بدینه مستبصرا، و من قصّر عن معرفة ذلک فهو شاکّ و مرتاب.

(معرفة امیرالمومنین علیه السلام بالنورانیة معرفة الله)

 یاسلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أمیرالمؤمنین، قال علیه‏السلام: معرفتی بالنورانیة معرفة الله عزوجل و معرفة الله عزوجل معرفتی بالنورانیة، و هو الدّین الخالص الذی قال الله تعالی:« و ما امروا إلا لیعبدوا الله مخلصین له حنفاء ویقیموا الصلاة ویؤتوا الزکاة و ذلک دین القیّمة».

یقول الله سبحانه: ما امروا إلا بالتّوحید و هو الاخلاص، و قوله "حنفاء" هو الاقرار بنبوة محمّد، صلی الله علیه وآله وسلم و هو الدّین الحنیفیّة المحمّدیة السّمحة،

(معنی اقامة الصلاة و تاویلها و المراد من المومن الممتحن)

وقوله: «یقیمون الصلاة» هی ولایتی، فمن أقام ولایتی فقد أقام الصلاة، و إقامة ولایتی صعب مستصعب لا یحتمله إلاّ ملک مقرّب أو نبیّ مرسل أو عبد مؤمن امتحن الله قلبه للایمان.

فالملک إذا لم یکن مقرّبا لم یحتمله، و النبی إذا لم یکن مرسلا لم یحتمله، و المؤمن إذا لم یکن ممتحنالم یحتمله، و "یؤتوا الزکّاة" و هو الاقرار بالائمّة و ذلک دین الله القیّم.

قلت: یا أمیرالمؤمنین، من المؤمن وما نهایته وما حدّه حتی أعرفه؟ قال علیه‏السلام: یا اباعبدالله، قلت: لبیّک یا أخا رسول‏الله، قال: المؤمن الممتحن هو الذّی لا یرد من أمرنا علیه شئ إلا شرح صدره لقبوله ولم یشکّ ولم یرتب، و من قال لم و کیف فقد کفر. فسلّموا الله امره فنحن امر الله.

اعلم یا اباذر، أنا عبدالله عزّوجلّ و خلیفته علی عباده، لا تجعلونا أربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم، فانّکم لا تبلغون کنه ما فینا و لانهایته،

فانّ الله عزّوجلّ قد أعطانا أکبر و أعظم ممّا یصفه واصفکم، أو یخطر علی قلب أحدکم. فاذا عرفتمونا هکذا فأنتم المؤمنون.

(ما یصدّق من القرآن المعنی المذکور لاقامة الصّلاة)

قال سلمان: قلت: یا أخا رسول‏الله، و من أقام الصّلاة أقام ولایتک؟ قال: نعم یا سلمان تصدیق ذلک قوله تعالی فی الکتاب العزیز:

«واستعینوا بالصّبر والصّلاة وإنّها لکبیرة إلّا علی الخاشعین» فالصّبر رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم، والصّلاة إقامة ولایتی، فمنها قال الله تعالی: «وإنها لکبیرة» ولم یقل: وإنهما لکبیرة لانّ الولایة کبیرة حملها إلّا علی الخاشعین.

والخاشعون هم الشّیعة المستبصرون فاستثنی اهل ولایتی الّذین استبصروا بنور هدایتی، وذلک لانّ أهل الاقاویل من المرجئة والقدریّة و الخوارج وغیرهم من الناصبیّة یقرّون لمحمّد صلی الله علیه وآله، لیس بینهم خلاف، و هم مختلفون فی ولایتی منکرون لذلک جاحدون بها إلّا القلیل و هم الّذین وصفهم الله فی کتابه العزیز فقال:

«إنّها لکبیرة إلا علی الخاشعین «وقال الله تعالی فی موضع آخر فی کتابه العزیز فی نبوّة محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و فی ولایتی فقال عزّوجلّ:

«وبئر معطّلة وقصر مّشید» فالقصر: محمّد والبئر المعطّلة: ولایتی عطّلوها و جحدوها، و من لم یقرّ بولایتی لم ینفعه الاقرار بنبوّة محمّد صلی الله علیه وآله وسلم ألا إنّهما مقرونان.

و ذلک أن النّبیّ صلی الله علیه وآله وسلم نبیّ مرسل وهو إمام الخلق، وعلیّ من بعده إمام الخلق و وصیّ محمّد صلی الله علیه وآله، کما قال له النبیّ صلی الله علیه وآله:

 «أنت منّی بمنزلة هارون من موسی إلّا أنّه لا نبیّ بعدی»

یا سلمان، نحن سرّ الله الّذی لا یخفی و نوره الّذی لا یطفی و نعمته الّتی لا تجزی، و أوّلنا محمّد و أوسطنا محمّد و آخرنا محمّد، فمن عرفنا فقد استکمل الدین القیم کما قال الله تعالی: «وذلک دین القیّمة» و سابیّن ذلک بعون الله وتوفیقه.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیک. قال: کنت أنا و محمّد نورا واحدا من نور الله عزّوجلّ، فقسم الله بذلک النّور نصفین نبیّ مصطفی و وصیّ مرتضی، فأمر الله تبارک و تعالی ذلک النّور أن یشقّ فقال للنّصف: کن محمّدا و قال للنّصف الآخر: کن علیّا، فمنها قال رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم:

«علیّ منّی و أنا من علیّ و لایؤدّی عنّی إلاّ علیّ»

(معنی قوله صلی الله علیه و آله و سلم: لایؤدّی عنّی إلاّ علیّ و الاستدلال به فی الامامة )

و قد وجّه أبابکر ببراءة إلی مکّة فنزل جبرئیل علیه‏السلام فقال: یا محمّد قال: لبیّک، قال:إنّ الله یأمرک أن تؤدّیها أنت أو رجل منک، فوجّهنی فی استرداد أبی‏بکر فرددته فوجد فی نفسه و قال: یا رسول‏الله أنزل فیّ القرآن؟ قال: لا ولکن لا یؤدّی إلاّ أنا أو علیّ. یا سلمان و یا جندب قالا: لبّیک یا أخا رسول‏الله، قال علیه‏السلام: من لا یصلح لحمل صحیفة یؤدّیها عن رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم کیف یصلح للامامة؟

یا سلمان و یا جندب، فأنا و رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم، کنّا نورا واحدا صار رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم محمّدا المصطفی، وصرت أنا وصیّه المرتضی، وصار محمّد الناطق، وصرت أنا الصّامت، و إنّه لابدّ فی کلّ عصر من الاعصار أن یکون فیه ناطق و صامت.

یا سلمان صار محمّد المنذر وصرت أنا الهادی، وذلک قوله:عزّوجلّ: «إنما أنت منذر ولکل قوم هاد» فرسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم المنذر وأنا الهادی.

«الله یعلم ما تحمل کلّ انثی وما تغیض الارحام و ما تزداد و کلّ شئ عنده بمقدار. عالم الغیب و الشهادة الکبیر المتعال. سواء منکم من أسرّ القول و من جهر به و من هو مستخف بالّیل و سارب بالنّهار. له معقّبات من بین یدیه ومن خلفه یحفظونه من أمر الله» .

قال: فضرب علیه‏السلام بیده علی الاخری و قال: صار محمّد صاحب الجمع و صرت أنا صاحب النّشر، و صار محمّد صاحب الجنة و صرت أنا صاحب النّار، أقول لها: خذی هذا وذری هذا، وصار محمّد صلی الله علیه وآله وسلم صاحب الرّجفة وصرت أنا صاحب الهدّة، محمّد صلی الله علیه وآله وسلم صاحب الحوض و انا صاحب اللّواء.

محمّد صلی الله علیه وآله وسلم صاحب المفاتیح و انا صاحب الجنّة و النّار، محمّد صلی الله علیه وآله وسلم صاحب الوحی و انا صاحب الالهام، و أنا صاحب اللّوح المحفوظ ألهمنی الله عزّوجلّ علم ما فیه.

نعم یا سلمان ویا جندب، و صار محمّد "یس والقرآن الحکیم"، و صار محمّد، "ن والقلم"،  وصار محمّد "طه، ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی"، و صار محمّد صاحب الدّلالات، و صرت أنا صاحب المعجزات والآیات.

 و صار محمّد خاتم النّبیّین و صرت أنا خاتم الوصیّین، وأنا "الصراط المستقیم" و أنا "النبأ العظیم، الذی هم فیه مختلفون" و لا أحد اختلف إلّا فی ولایتی.

 و صار محمّد صاحب الدّعوة و صرت أنا صاحب السّیف و السّطوة، و صار محمّد نبیّا مرسلا وصرت أنا صاحب أمر النّبیّ صلی الله علیه وآله وسلم، محمّد الرّؤوف الرّحیم و انا العلیّ العظیم.

 (معنی الروح فی قوله تعالی: " یلقی الروح من أمره ..." و فضله و فضل من یعطیه)

قال الله عزّوجلّ: «یلقی الرّوح من أمره علی من یشاء من عباده» و هو روح الله لا یعطیه الّا من فوّض الیه الامر و القد، و لا یلقی هذا الرّوح إلا علی ملک مقرّب أو نبیّ مرسل أو وصیّ منتجب.

 فمن أعطاه الله هذا الرّوح فقد أبانه من النّاس، و فوّض إلیه القدرة، و أحیی الموتی، و علم بما کان و ما یکون، و سار من المشرق إلی المغرب، و من المغرب إلی المشرق فی لحظة عین، و علم ما فی الضّمائر و القلوب و علم ما فی السّماوات والارض، و بذلک الرّوح عرج به الی السّماء. انا احیی الموتی و اعلم ما فی السّماوات والارض، و انا الکتاب المبین.

(بی تمّت نبوة محمّد صلی الله علیه وآله وسلم)

یا سلمان و یا جندب، و صار محمّد الذّکر الّذی قال الله عزّوجلّ: «قد أنزل الله إلیکم ذکرا. رسولا یتلو علیکم آیات الله»

إنی اعطیت علم المنایا و البلایا و علم الانبیاء و الاوصیاء و فصل الخطاب.

 و بی تمّت نبوة محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و استودعت علم القرآن و ما هو کائن إلی یوم القیامة. و محمد صلی الله علیه وآله وسلم أقام الحجّة حجّة للنّاس، و صرت أنا حجّة الله عزّوجلّ، و جلّ علی الخلق. جعل الله لی ما لم یجعل لاحد من الاوّلین والآخرین، لا لنبیّ مرسل ولا لملک مقرب.

(ما جری بیده علیه السلام للانبیاء علیه السلام و لسائر الخلق)

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین، قال علیه‏السلام: أنا الّذی حملت نوحا فی السّفینة بأمر ربّی، و أنا صاحب یونس فی بطون الحوت، الّذی أخرجت یونس من بطن الحوت باذن ربّی، و أنا الذی جاوزت بموسی بن عمران البحر بأمر ربّی و اهلکت القرون الاولی، و أنا الّذی أخرجت إبراهیم من النّار باذن ربّی، و أنا الّذی أجریت الأنهار و البحار و فجّرت عیونها وغرست أشجارها باذن ربّی، انا کابّ الدّنیا لوجهها، الذّی رفعت سمکها باذن الله عزّوجلّ، انا دحوت ارضها.

و أنا عذاب یوم الظلة، و أنا المنادی من مکان قریب قد سمعه الثّقلان: الجنّ و الانس و فهمه قوم. إنّی لاسمع کلّ قوم الجبّارین و المنافقین بلغاتهم، و أنا الخضر عالم موسی و أنا معلم سلیمان بن داود، و أنا ذو القرنین و أنا قدرة الله عزّوجلّ، انا دابّة الارض، انا کما یقول لی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:"انت یا علیّ ذوقرنیها، و کلا طرفیها و لک الآخرة و الاولی".

(نسبته علیه السلام مع الانبیاء بالهو هویّة و سرّ ذلک و شرح " لا یقاس بنا احد ")

یا سلمان و یا جندب، أنا محمّد و محمّد أنا، و أنا من محمّد و محمّد منّی، قال الله تعالی: «مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لا یبغیان».

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبیّک یا أمیرالمؤمنین، قال: إنّ میّتنا لم یمت و غائبنا لم یغب، و إنّ قتلانا لن یقتلوا، و لا نلد و لا نولد فی البطون، و لا یقاس بنا احد من النّاس.

انا تکلّمت علی لسان عیسی فی المهد، انا نوح، انا ابراهیم، انا صاحب النّاقة، انا صاحب الراجفة، انا صاحب الزّلزلة، انا اللّوح المحفوظ، الیّ انتهی علم مافیه، انا انقلب فی الصّور کیف شاء الله، من رآهم فقد رانی و من رآنی فقد رآهم، و نحن فی الحقیقة نور الله الّذی لایزول و لا یتغیّر.

یا سلمان، بنا شرف کلّ مبعوث فلا تدعونا اربابا و قولوا فینا ما شئتم ففینا هلک و بنا نجا.

(نسبته علیه السلام مع الانبیاء بالهو هویّة و سرّ ذلک و شرح " لا یقاس بنا احد ")

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک صلوات الله علیک، قال علیه‏السلام: أنا أمیر کلّ مؤمن ومؤمنة ممّن مضی وممّن بقی، و ایّدت بروح العظمة.

 إنما أنا عبد من عبیدالله، لا تسمّونا أربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم، فإنّکم لن تبلغوا من فضلنا کنه ما جعله الله لنا، و لا معشار العشر. لانّا آیات الله ودلائله، و حجج الله و خلفاؤه و امناء الله و أئمّته، و وجه الله و عین الله و لسان الله.

 بنا یعذّب الله عباده، و بنا یثیب، و من بین خلقه طهّرنا و اختارنا و اصطفانا، ولو قال قائل: لم وکیف وفیم؟ لکفر وأشرک، لانّه "لا یسأل عمّا یفعل و هم یسئلون".

(من هو العارف المستبصر و من هو المقصّر الناصب؟)

 یا سلمان و یا جندب، قالا: لبیّک یا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیک، قال علیه‏السلام: من آمن بما قلت و صدّق بما بیّنت و فسّرت و شرحت و أوضحت و نوّرت و برهنت فهو مؤمن ممتحن امتحن الله قلبه للایمان و رضی عنه و شرح صدره للاسلام و هو عارف مستبصر قد انتهی و بلغ و کمل، و من شکّ و عند و جحد و وقف و تحیّر و ارتاب فهو مقصّر و ناصب و ان ادّعی ولایتی فهو کاذب.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبیّک یا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیک، قال علیه‏السلام: أنا احیی و امیت باذن ربّی، أنا انبّئکم بما تأکلون و ما تدخرون فی بیوتکم باذن ربّی، و أنا عالم بضمائر قلوبکم و الائمّة من أولادی علیهم‏السلام یعلمون و یفعلون هذا إذا أحبّوا و أرادوا.

یا سلمان، انا و الهداة من اهل بیتی سرّ الله المکنون و اولیاؤه المقرّبون، لانّا کلّنا واحد و سرّنا واحد، أولّنا محمّد و آخرنا محمّد و أوسطنا محمّد و کلّنا محمد، فلا تفرّقوا بیننا فتهلکوا فانّا نظهر فی کلّ زمان بما شاء الرّحمن، و نحن إذا شئنا شاء الله، و إذا کرهنا کره الله، الویل کلّ الویل لمن أنکر فضلنا وخصوصیّتنا، و ما أعطانا الله ربّنا لانّ من أنکر شیئا ممّا أعطانا الله فقد أنکر قدرة الله عزّوجلّ و مشیّته فینا و لا ینکره الّا اهل الغباوة و من ختم علی قلبه و سمعه و جعل علی بصره غشاوة.

یا سلمان، انا ابو کل مومن و مومنة. یا سلمان، انا الطّامّة الکبری، انا الازفة اذا ازفت، انا الحاقّة، انا القارعة، انا الغاشیة، انا الصّاخّة، انا المحنة النّازلة، و نحن الآیات و الدّلالات و الحجب و وجه الله.

(کتابة اسمه علیه السلام علی الاشیاء و اثرها)

انا کتب اسمی علی العرش فاستقرّ، و علی السّماوات فقامت، و علی الارض ففرشت، و علی الرّیح فدارت، و علی البرق فلمع، و علی الوادی فهمع، و علی النّور فسطع، و علی السّحاب فدمع، و علی الرّعد فخشع، و علی اللّیل فدجی و اظلم، علی النّهار فانار و تبسّم.

(اعطاء الله تعالی ایّاهم الاسم الاعظم و بیان جملة من آثاره)

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّک یا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیک، قال علیه‏السلام: لقد أعطانا الله ربّنا ما هو أجلّ و أعظم و أعلا و أکبر من هذا کلّه، قلنا: یا أمیرالمؤمنین ما الّذی أعطاکم ما هو أعظم وأجلّ من هذا کلّه؟

قال علیه‏السلام: قد أعطانا ربّنا عزّوجلّ علمنا للاسم الاعظم الّذی لو شئنا خرقنا السّماوات و الارض و الجنّة و النّار و نعرج به إلی السّماء و نهبط به الارض، و نغرّب و نشرّق و ننتهی به إلی العرش، فنجلس علیه بین یدی الله عزّوجلّ و یطیعنا کلّ شئ حتّی السّموات و الارض و الشّمس و القمر و النّجوم و الجبال و الشّجر و الدّوابّ و البحار و الجنّة و النّار، أعطانا الله ذلک کلّه بالاسم الاعظم الّذی علّمنا و خصّنا به.

(لهم مقام جمع الجمع)

و مع هذا کلّه نأکل و نشرب و نمشی فی الاسواق، و نعمل هذه الاشیاء بأمر ربّنا، و نحن عبادالله المکرمون الّذین لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون. و جعلنا معصومین مطهّرین و فضّلنا علی کثیر من عباده المؤمنین، فنحن نقول: "الحمد لله الّذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله. و حقّت کلمة العذاب علی الکافرین"، أعنی الجاحدین بکلّ ما أعطانا الله من الفضل والاحسان.

(ما هو حدّ الاستبصار؟)

یا سلمان و یا جندب، فهذا معرفتی بالنّورانیّة فتمسّک بها راشدا، فانّه لا یبلغ أحد من شیعتنا حدّ الاستبصار حتّی یعرفنی بالنّورانیّة. فاذا عرفنی کان مستبصرا بالغا کاملا قد خاض بحرا من العلم، وارتقی درجه من الفضل، واطّلع علی سرّ من سرّ الله، و مکنون خزائنه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه

سرآغاز

سرآغاز سخن را با نام و یاد خداوند دانا زینت می‌دهیم که موهبت ارزشمند اندیشه و اندیشیدن را به انسان ارزانی داشت و تاج زرین جانشینی خود را با سروش غیبی «انی جاعل فی الارض خلیفه» بر سر او نهاد.
و انسان به پشتوانه همین موهبت، مسیر تکامل خویش را از لابلای راه‌های مبهم و پرپیچ و خم جهل دریافت و آن را با چراغ معرفت و دانش روش گرداند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده برادران هزاوه