فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ،وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ،
اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مُقدَّرات الهى مرا از یارىِ تو بازداشت،
وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَةَ مُناصِباً،
و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم و با کسانیکه با تو دشمنى کردند خصومت نمایم،
فَلاَ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاَبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ،
(درعوض) صبح و شام بر تو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم،
حَسْرَةً عَلَیْک َ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ،
از روى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائى که بر تو وارد شد،
حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ ،
تا جائى که از فرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه و شدّتِ حزن جان سپارم